نویسنده: محمد ایوب ایوبزاد
بدخشان، به عنوان یکی از استانهای تاریخی و فرهنگی افغانستان، همواره در زمره مناطقِ قرار داشته است که در دورههای مختلف تاریخی، قربانی سیاستهای حکومتهای مرکزی و برنامههای استبدادی رژیمهای وقت شده است. این استان، با تمام ظرفیتهای بالقوه و بالفعل خود در حوزههای انسانی، طبیعی و فرهنگی، بارها و بارها از دسترسی به منابع و امکانات کشوری محروم نگه داشته شده است. در این میان، سیاستهای حکومتهای مختلف، مثلاً در دوران عبدالرحمن خان و همین طور در دوران معاصر، غالباً نه تنها باعث توسعه و بهبود وضعیت مردم بدخشان نشده است، بلکه در مواردِ حتی به انزوای بیشتر این استان انجامیده است. انتقال دانشکده پزشکی از بدخشان به مزار شریف در دوران حامد کرزی و اکنون تلاش امارت طالبان برای تأسیس دوباره آن در بدخشان، نمونههای بارزی از سیاستهایی است که بیش از آنکه در خدمت مردم این استان باشد، انگیزههای سیاسی و منطقهای را دنبال کرده است.
اگر بخواهیم به عمق مسئله بپردازیم، باید توجه داشته باشیم که تأسیس اولیه دانشکده طب در بدخشان، اقدامی بود که میتوانست تا حدی محرومیتهای تاریخی این استان را کاهش دهد و بستری برای آموزش، اشتغال و بهبود وضعیت بهداشت و درمان در منطقه فراهم کند. اما انتقال این دانشکده به بلخ، نه تنها باعث محرومیت بدخشان از این امکان شد، بلکه نشاندهنده سیاستهای تبعیضآمیز و تمرکزگرایانهای بود که منافع و نیازهای مردم بدخشان را نادیده میگرفت. این تصمیم، برخلاف اصول توسعه متوازن و عدالت اجتماعی، باری دیگر مردم این استان را به حاشیه راند و به شکافهای موجود میان مرکز و مناطق دورافتاده دامن زد.
در شرایط کنونی، طالبان با اعلام قصد خود برای تأسیس مجدد دانشکده طب در بدخشان، در ظاهر میخواهند گامی در راستای جبران گذشته بردارند. اما بررسی دقیقتر این تصمیم، سوالات جدی و نگرانیهای ژرف را در میان مردم و نخبگان بدخشان برانگیخته است. یکی از نگرانیهای اصلی این است که طالبان به جای استفاده از نیروهای بومی و ایجاد فرصتهای واقعی برای جوانان بدخشانی، ممکن است از این اقدام به عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاستهای جمعیتی و منطقهای خود استفاده کنند. طوری که دیده می شود این گروه در حال برنامهریزی برای جابجایی پشتونها به نامهای گونهگون در شمال و به ویژه بدخشان اند. ترس مردم بدخشان این است که نکند، فردا تمام دانشجویان و استادان این دانشکده از جنوب کشور به این استان فرستاده شوند و مزاحمت و دردسرش سهم بدخشانیان شود. این امر یادآور سیاستهای عبدالرحمن خان در قرن نوزدهم است که با جابهجاییهای جمعیت و اسکان اجباری، تلاش داشت تا ساختار اجتماعی و جمعیتی مناطق مختلف را به نفع اهداف سیاسی و قومی خود تغییر دهد.
اگر این سناریو تحقق یابد، تأسیس مجدد دانشکده طب در بدخشان نه تنها کمکی به توسعه و بهبود وضعیت این استان نخواهد کرد، بلکه به عامل برای تشدید تنشهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل خواهد شد. حضور گسترده نیروهای غیرمحلی در بدخشان، میتواند به تغییر ترکیب جمعیتی این منطقه بیانجامد و ساختار اجتماعی آن را تحت تأثیر قرار دهد. این سیاست، علاوه بر اینکه موجب از بین رفتن فرصتهای بومی برای جوانان بدخشانی میشود، میتواند به تعمیق شکافهای قومی و منطقهای در کشور نیز دامن بزند.
همچنین، باید توجه داشت که تأسیس یک دانشکده یا نهاد علمی، نیازمند فراهم کردن زیرساختهای آموزشی، امکانات تحقیقاتی و جذب نیروهای متخصص است. در حالی که بدخشان هنوز از بسیاری از زیرساختهای اساسی، از جمله جادههای مناسب، امکانات بهداشتی و ارتباطی محروم است، تأسیس دانشکده طب بدون برنامهریزی دقیق و سرمایهگذاری کافی، صرفاً یک اقدام نمایشی خواهد بود. چنین پروژههایی، نه تنها باعث حل مشکلات مردم منطقه نمیشوند، بلکه به افزایش بیاعتمادی عمومی نسبت به حکومت و تشدید احساس محرومیت و نادیدهگرفتهشدن منجر میشوند.
در این میان، مسئولیت مردم بدخشان و نخبگان این استان بیش از هر زمان دیگری است. آنان باید با اتحاد و همبستگی، خواستهها و مطالبات خود را به شکل صریح و شفاف بیان کنند و از حکومت بخواهند که سیاستهای خود را بر اساس عدالت، شفافیت و منافع واقعی مردم تنظیم کند. تأسیس دانشکده طب در بدخشان، باید بر اساس نیازها و ظرفیتهای محلی و با مشارکت مستقیم مردم منطقه انجام شود، نه اینکه به بهانهای برای اجرای سیاستهای تبعیضآمیز و تغییرات جمعیتی تبدیل شود.
در ضمن ، جامعه بینالمللی و نهادهای حقوق بشری نیز باید توجه بیشتر به چنین تحولات داشته باشند و از حکومت طالبان بخواهند که در برنامهریزیهای خود، حقوق و منافع مردم تمام مناطق کشور را به طور عادلانه در نظر بگیرند. توسعه واقعی، تنها زمانی ممکن است که همه اقشار و مناطق کشور، بدون تبعیض و با احترام به حقوق و هویتشان، در فرآیند تصمیمگیری و اجرای برنامهها مشارکت داشته باشند.
در واقع ، مردم بدخشان باید با آگاهی و هوشیاری، این مسئله را به دقت دنبال کنند و با استفاده از ابزارهای قانونی، رسانهای و اجتماعی، از حقوق خود دفاع کنند. تأسیس دانشکده طب در بدخشان، تنها زمانی میتواند به نفع مردم این استان باشد که از سیاستزدگی و تبعیض دور باشد و بر اساس اصول علمی، برنامهریزی دقیق و عدالت اجتماعی صورت گیرد. در غیر این صورت، این اقدام نیز به سرنوشت بسیاری از طرحهای ناکام گذشته دچار خواهد شد و چیزی جز ناامیدی بیشتر برای مردم بدخشان به همراه نخواهد داشت.