امیر خودش را تایید می کند
آیا امیر منزوی دارای اقتدار بی چون و چرای «خداگونه» است؟ یا رهبران طالبان برای سرنگونی او نقشه می کشند؟ آیا بحث های سیاسی طالبان واقعاً فقط مبارزه خام برای قدرت است؟
نظر داشت آینده نگری در سیاست و رویه سالهای گذشته طالبان تا حدودی روشن است. شورای رهبری این گروه در بیشتر دورههای شورش خود علیه حکومت مرکزی، سیاستهای شان را از طریق اجماع مخفی تعیین میکردند که حتی از مبارزانشان هم پنهان بود.
در تبلیغات و در تئوری، امیر همیشه حرف آخر را میزد، در عین حال الزامات نظامی بر تصمیمات جنبش غالب بود.
اما، پس از تسلط نظامی بر کشور، امیر به تدریج شروع به ارائه تعریف قوی تر از اقتدار خود کرد. تصمیم به انسداد مکاتب دخترانه در مارس ۲۰۲۲ نشانه بازگشت او به صحنه قدرت طالبان بود. از آن پس مداخلات او در امور روزانه وزارتخانه ها به طور پیوسته افزایش یافت.
تا پایان سال، دفتر امیر عملاً اکثر انتصابات رسمی از جمله وزارتخانه های امنیتی و حساس را به عهده گرفته بود، که نشانهی اقتدار در بسیاری از دولتهای افغانستان محسوب میشود.
این یک چالش مستقیم برای شخصیتهای قدرتمندی مانند حقانی و ملا یعقوب بود که قبلاً با دخالت امیر در امور اجتماعی داخلی که منجر به انزوای خارجی میگردید، مخالف بودند.
مداخلات امیر، از جمله احکام دسامبر او، به همان پیمانهای که اپارتاید جنسیتی و طرز نگاه به زن در آن ها دخیل است، عمیقاً متأثر از ملاحظات سیاسی نیز میباشد.
یکی از انگیزههای آشکار این ممنوعیتها، نگرانی فزاینده از عدم اجرای دقیق سیاستهای امیر بود. گزارشها از بیتوجهی گسترده به ممنوعیت مدارس دخترانه و دیگر محدودیتهای جنسیتی به تدریج به قندهار راه مییافتند. اطاعت، سنگ بنای قدرت جنبش، در حال تزلزل بود.
درک طالبان
این شکافهای داخلی و تلاش هبت الله برای تحکیم قدرت، زمینههای مهمی را برای سیاستگذاران ایالات متحده که امروز تلاش میکنند تا طالبان را درک کنند، فراهم میکند:
۱. به نظر میرسد که مدیریت خرد و مداخلات گسترده و حکومتی امیر، تا حدی ناشی از تصور نافرمانی گسترده است. او چشم اندازی از تضعیف شدن را تصور کرده است. لذا، به نظر می رسد که امیر از سر نقطه ضعف و نه برتری بی چون و چرا، احکام شدید را صادر می کند. این تحلیل از جمله، با تأسیس شوراهای علما در هر استان تقویت می شود – که به نظر می رسد به عنوان چشم و گوش امیر عمل میکنند، مانند یک “نگهبان محلی” در سراسر کشور برای روحانیون وفادار برای گزارش تخلفات در میان مقامات خود طالبان.
۲. مخالفت با دستور کار امیر واقعی است نه ساختگی، اما با وجود اینکه به نظر میرسد تعداد فزایندهای از طالبان بر این باورند که امیر زیادهروی میکند، مخالفان همه یکدست نیستند، یا حتی در جهت اهداف یکسانی کار نمیکنند، که این مشکل عملکرد واحد را برای آنها دشوار میکند.
۳. مخالفانی که قصد دارند بدون خیانت به مبانی و آرمانهای مبارزاتی خود قصد دارند اقتصاد را توسعه دهند و با دنیای خارج ارتباط برقرار کنند، موضع پیچیدهتری نسبت به امیر اتخاذ میکنند.
حقانی بیش از هر کسی در این مبارزه هویتهای سابق و هویتهای جدید را تجسم میدهد: او یک دولتساز جاهطلب است که در عین حال مسئول میزبانی از رئیس سابق القاعده در کابل نیز محسوب میشود.
۴. امیر در مقابل، پایبندی به آرمانهای گذشته را یادآوری میکند. او در یکی از سخنرانیهای عمومی نادر خود گفت که جهاد یا مبارزه با عقب نشینی نیروهای نظامی خارجی و فروپاشی جمهوری افغانستان به پایان نرسیده و مبارزه تا امروز ادامه دارد که هدفش پاکسازی جامعه است (و دشمنانی که هنوز علیه آنها قرار دارند).
۵. با ایجاد جنبشی مبتنی بر اطاعت، با تثبیت انضباط سازمانی توسط امیر، تلاش برای به حاشیه راندن یا سرنگونی او، به دشواری مواجه شده است. فرآیند تصمیم گیری مخالفان فاقد هر گونه مکانیسم موثر برای به چالش کشیدن امیر است، که در ۲۰ سال گذشته – در بین رهبران مختلف – تقریباً همیشه به اجماع گروه موکول شده بود.
نقطه ضعف دیگر آن آنست که بیش از حد و مستقیم به چالش کشیدن قدرت امیر، سبب میشود فرماندهان محلی به سرعت ایمان خود را به جنبش از دست بدهند.
۶. انتقادات عمومی تلاشی خلاقانه در میان مخالفان برای مقابله با نفوذ امیر و شاید زمینهسازی برای اقدام علیه او باشد. اما هنوز مشخص نیست که آیا این انتقادات راهگشای یک رویداد کارساز قریبالوقوع هستند یا بیشتر شبیه یک دریچه آزادکننده فشار عمل میکنند و به رهبران اجازه میدهند، فشار را کاهش دهند.
بخش دوم