نویسنده: حمید اسلمی
در دومین سال سلطهی گروه طالبان بر افغانستان و همزمان با آن، سالگرد انقلاب هفتم ثور ۱۳۵۷، این موضوع از زوایای دیگری هم میتواند مورد واکاوی قرار گیرد. دومین برج سال و بهویژه روزهای هفتم و هشتم آن برای مردم افغانستان یادآور آغاز رنج عمیق و محنت عمیقی است که پسلرزههای آن چند نسل کشور را بیچاره کرده است.
اگر چه حکومت کمونیستها با امارت اسلامی در عملکرد، شعایر و مبانی تئوریک با هم اختلاف بنیادین دارد، اما چیزی که در عمل به چشم میآید بیشتر تشابهات این دو جریان سیاسی تاریخ افغانستان است تا تفاوتهای آنها. با آنکه رهبران طالبان از بقایای مجاهدین سابق و کسانی که علیه نظام کمونیستی مبارزه میکردند تشکیلشده است، اما با وجود این، در شیوههای حکومتداری و برخورد با مخالفان دو جریان سیاسی کشور عملکرد کمابیش یکسانی دارند. حزب دموکراتیک خلق افغانستان با شعارهای ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم قدرت را قبضه کرد اما طالبان با شعایر دینی به قدرت رسیدند. هر دو گروه خود را ناجی ملت از غرب میدانند، اما این تفاوتها بسیار ظاهری بوده و تشابهات این دو جریان سیاسی کشور از نظر ساختار و عملکرد بسیار است.
یکی از مشابهتهای کلان سلطهی طالبان با سلطهی کمونیستها در افغانستان، نگاه ایدئولوژیک به سیاست و نوع حکومتداری است. کمونیستها از همان ابتدا با شعار ناسیونالیسم و مانوررَوی شعارهای عوامفریبانه و آزادیبخش و ایجاد تغییرات اساسی در زندگی شهروندان کشور رویکار آمدند. هر دو گروه خود را ناجی مردم افغانستان از شر حکومتهای حامی غرب میدانستند. کمونیستها به بهانهی مبارزه با امپریالیسم غربی بر کشور مسلط شدند و طالبان به بهانهی جهاد علیه آمریکا و متحدان آن در منطقه. گروه طالبان هم با شعایر دینی و ایدئولوژی نظام اسلامی قدرت را به دست گرفته است. شعارهای طالبان ظاهراً دینی بوده و آنها با تمام کمال از این حربه برای به قدرت رسیدن استفاده کردهاند.
دومین وجه تشابه کمونیستها با طالبان تمایل بسیار و استفاده افراطی از خشونت برای رسیدن به اهداف سیاسی است. کمونیستها در پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خود از هر ابزاری استفاده کرده و از هیچنوع خشونتی علیه مخالفان خود پرهیز نمیکردند. حکومت کمونیستها از همان آغاز با قتلعام محمد داوود خان آغاز شد و آنها بر هیچیک از اعضای خانوادهی او رحم نکردند. داوود و تمامی اعضای خانوادهاش با بیرحمی به قتل رسیدند. تنها مرد خانوادهی محمد داوود که صلاحالدین غازی نام داشت و جوانی گوشهنشین، بیآزار و درسخوانده بود، به جرم همخونی در پولیگون پلچرخی اعدام کردند. کمونیستها بعداً در شکنجه و اعدام هرکسی که فکر میکردند با مرام و ایدئولوژی آنها سازگاری ندارند، سنگ تمام گذاشتند و هزاران تن از مردم افغانستان در زندانهای دولت و تحت نظارت نهاد بدنام خاد نیست و نابود شده و حتا اجساد کشتهشدگان هم به خانوادههای آنها تحویل داده نشد.
از اینسو، خشونتورزی هم در میان اعضای طالبان ریشهی عمیقی دارد. نخستین قربانیان حکومت طالبان در افغانستان زنان و دختران این سرزمین اند. طالبان به زنان افغانستان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، کوچکترین حقی قائل نیستند و با قرائت خاص خود از اسلام، حتا آموزش آنها را هم برنمیتابد. این گروه از همان آغاز پیدایش خود نامش با خشونت و کشتار گرهخورده است. حملات کور این گروه در زمانی که علیه دولت قبلی مبارزه میکرد، دمار از روزگار مردم ما درآورده بود. ماهی نبود که انفجاری رخ ندهد و دهها تن افراد نظامی و ملکی بیگناه در خاک و خون نغلتد. این گروه برای کاشتن ترس در میان مخالفان خود، از شیوههای کشتار بسیار وحشیانه استفاده کرده که در آن میان از ربودن افراد و ذبح کردن آنها گرفته تا اعدامهای صحرایی و بدون هیچگونه محاکمهای وجود داشت. مردم با ترس و لرز بسیار از یک ولایت به ولایت دیگر میرفتند. طالبان تا آنجا که توانستند پل و پلچک منفجر کردند و ویرانیهای زیادی بر کشور تحمیل کردند. اکنون نیز با به قدرت رسیدن این گروه، ماشین کشتار این آنها متوقف نشده و بنابر آمار سازمان ملل صدها تن از سربازان و کارمندان حکومت سابق با وجود اعلام عفوعمومی نمایشی این گروه، دستگیر، شکنجه و به قتل رسیدهاند. مطبوعات آزاد وجود ندارد و هرگونه انتقاد از این گروه به معنی دشمنی با اسلام تعبیر شده و به این بهانه بهشدت سرکوب میشود.
مشابهت دیگر کمونیستها با طالبان نمایشی بودن اتحاد و همدلی بین رهبران آن است. کمونیستها هم در این زمینه تلاش بسیاری میکردند که خود را تابع ایدئولوژی کمونیسم و انترناسیونالیسم معرفی کرده و نظم و انضباط خود را به رخ مردم بکشند؛ اما از همان آغاز مشخص بود که این نمایشها دیری نخواهد پایید و انشعاب درونحزبی و تصفیهحساب درونحزبی دامنگیر حزب دموکراتیک خلق و کمونیستهای افغانستان شد. دیری نگذشت که نخستین رهبر آن یعنی نورمحمد ترهکی بهدست شاگرد وفادارش حفیظالله امین به قتل رسید. حکومت امین بعد از صد روز با دخالت روسها و همکاری یاران خودش به قیمت جانش پایان یافت.
گروه طالبان نیز در این چندمدت با وجود پنهاننماندن اختلافات درونی خودشان، اصرار زیادی دارند که هیچگونه اختلافنظری میان رهبران این گروه وجود نداشته و آنها به رهبر خویش بهشدت پایبند هستند؛ اما از همان اوایل اخباری از اختلافات شدید در درون این گروه به نشر میرسید. برخی از رهبران محلی طالبان در بدخشان و سرپل بعد از مخالفت با این گروه سربهنیست شدند. خبرهایی از درگیری در ارگ هم به نشر رسید. داوود مزمل والی بلخ در دفتر کارش کشته شد. کشته شدن ایمن الظواهری با افشاکردن محل زندگی او به آمریکاییها از سوی برخی از رهبران ناراضی طالبان که منجر به قتل این فرد با نفوذ القاعده شد، بخشی از این اختلافات را بیشتر نمایان ساخت. اکنون باوجود تلاش بسیار طالبان برای لاپوشانی مشکلات داخلی حکومت خویش و تلاش ملا هبتالله برای زدودن مخالفان خود، اما آگاهان امور معتقدند که اختلافات جدی میان سران این گروه وجود داشته و نارضایتی بسیاری نسبت به عملکرد رهبر این گروه وجود دارد.
تشابه دیگر این دو حکومت، حمایت کامل و پشتیبانی تمام و کمال دو همسایهی افغانستان در به قدرترسیدن آنها است. کمونیستها حمایت کامل شوروی همسایهی شمالی کشور را با خود داشتند که در مدتزمان کم به دخالت مستقیم و ارسال صدها هزار سرباز شوروی به افغانستان شد. شوروی آنزمان از حکومت تحت حمایت خود در کابل حمایت کامل نظامی و اطلاعاتی کرده و بدون حمایت آن کشور، عملاً قدرت کمونیستها از هم میپاشید، چنانچه بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان چنین اتفاقی صورت گرفت.
گروه طالبان نیز از بدو پیدایش، از حمایت همهجانبه و بیدریغ همسایهی جنوبی کشور یعنی پاکستان برخوردار بوده است. در طول سالیان دراز پاکستان با حمایت لوجستیکی نظامی، سیاسی و استخباراتی حامی نخست این گروه بوده است. رهبران این گروه تحت حمایت سرویسهای جاسوسی پاکستان در امنیت کامل در پناهگاههای خود در این کشور زندگی کرده و ازآنجا نیروهای خود را رهبری کرده و با حمایت پاکستان دست به انسجام خویش زدند. اگر حمایت پاکستان نبود، بدون تردید این گروه هیچگاه توانایی آن را نداشت که به موفقیتهای فعلیاش دست یابد.
شباهتها به این چند مورد خلاصه نمیشود. قومیتگرایی، آنچه در شعارها دیده میشود، تضاد بین این دو جریان سیاسی تاریخ افغانستان است اما آنچه در عمل مشاهده میشود، مشابهتهای رفتاری بسیاری است که این دو گروه را بسیار به هم شبیه کرده است.