نویسنده: حمید اسلمی
افغانستان در میان کشورهای همسایه بهجز تاجیکستان، از نظر منابع آبی کشوری است غنی که از نظر سرانهی آبی در میان کشورهای منطقه، وضعیت خوبی دارد. اما بهخاطر درگیریها و تنشهای موجود در کشور، بخش اعظم آبهای افغانستان بدون استفاده به کشورهای همسایه میریزد. براساس آمارهای موجود از ۵۷ میلیارد مترمکعب آب سطحی افغانستان، بیست میلیارد مترمکعب آن در کشور استفادهشده و بقیهی آن یعنی ۳۷ میلیارد مترمکعب آن به خارج از کشور سرازیر میشود. دریای آمو با ظرفیت کلی سالانه ۲۲ میلیارد مترمکعب آب، سهم بزرگی در این ضایعشدن آب دارد. دریای کابل و دریاهای دیگری که به آن میپیوندند، حدود ۲۱ میلیارد مترمکعب آب ظرفیت دارد. سهم رودخانههایی همچون هریرود، فرارود و هلمند به حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب آب میرسد. وضعیت زمانی قابلتوجه خواهد بود که مقدار آبیاری این رودخانهها را در افغانستان موردسنجش قرار دهیم. آمودریا و دریای کابل جمعاً ۴۳ میلیارد مترمکعب ظرفیت آبی دارد اما سهم این دو رودخانه پرآب، آبیاری افغانستان به ترتیب ۹۱ کیلومترمربع و ۷۷ کیلومترمربع است. اما سهم آبیاری رودخانه هلمند که حجم سالانه آب آن به ۹ میلیارد مترمکعب میرسد، ۲۶۴۹ کیلومترمربع است که با ازدیاد ۷۸ کیلومترمربعی رودخانههای فراهرود و سرخرود بیشتر هم میشود.
سوالی که پیش میآید این است که چرا باوجود سهم وافر افغانستان در آبهایی که به شمال و شرق افغانستان میریزد، در مقایسه با رودخانه هلمند اینقدر پایین است؟ چرا دولتهای قبلی افغانستان در این مورد توجهی نکردهاند و سوال مهمتر اینکه چرا گروه طالبان در نخستین سال تسلط خود بر افغانستان توجه ویژهای بر رودخانه آمو داشته و با شدت هرچه سریعتر در حال احداث کانال قوشتپه به افغانستان هستند؟
این سوالها وقتی بیشتر مورد توجه قرار میگیرند که به جغرافیای مردمی افغانستان هم توجه شود. مناطقی که توسط رودخانه هلمند آبیاری میشود، ولایتهای هلمند، قندهار و نیمروز است که غالب باشندگان آن را پشتونها تشکیل میدهند. اما حوزه آبیاری رودخانه آمودریا ولایتهای شمالی افغانستان است که اکثر باشندگان آن را تاجیکها و ترکتباران کشور تشکیل میدهند. حوزه آمودریا با ظرفیت آبی ۲۲ میلیارد مترمکعب تنها ۷۷ کیلومترمربع زمین است اما رود هلمند با ۹ میلیارد مترمکعب ظرفیت سالانه آب، ۲۶۴۹ کیلومترمربع زمین آبیاری است. هرچند موضوع جریانداشتن بخش اعظم رود هلمند در داخل افغانستان را نمیتوان نادیده گرفت، اما باوجودآن، این عدم تناسب میان حوضهآبریز آمودریا و رودخانه هلمند بسیار نابرابر و تأملبرانگیز است. باتوجه به این پیشینه و توجه تبعیضآمیز حکومتهای افغانستان به ترکیب جمعیتی کشور و خدماترسانی به آنها، این پرسش جدی به میان میآید که چرا گروه طالبان تمام هموغم خود را بر احداث کانال قوشتپه گذاشته و به یکبارگی اینقدر بر سرسبزی شمال افغانستان توجه کردهاند؟
ملا برادر یکی از رهبران گروه طالبان با جمعی دیگر از مسوولان این گروه در اوایل سال ۱۴۰۰ خورشیدی به بلخ سفرکرده و کار احداث این کانال را افتتاح کرد. طبق برنامهی این گروه، کانال قوشتپه طی ۳ فاز اجرا میشود و آب آن از شهرستانهای خلم، نهرشاهی و دولتآباد استان بلخ عبور کرده و به شهرستانهای آقچه، مردیان و خواجه دوکوه استان جوزجان رسیده و از آنجا به شهرستان اندخوی استان فاریاب سرازیر میشود. در مسیر این کانال بزرگ آبی چندین آبگردان، دستگاههای آبیاری و سد کوچک برای تولید برق در نظر گرفتهشده که با اجرای آن در یک سال ۹ میلیارد مترمکعب آب ذخیره و ۶۰۰ هزار هکتار زمین للمی به زمین آبی تبدیل خواهد شد. این پروژه در ۳ مرحله اجرا میشود:
مرحله اول به طول ۱۰۸ کیلومتر از کناره رودخانه آمو در شهرستان کلدار بلخ آغاز تا شهرستان دولتآباد بلخ ادامه دارد؛
مرحله دوم به طول ۱۷۷ کیلومتر از شهرستان دولتآباد استان بلخ تا شهرستان اندخوی استان فاریاب ادامه دارد؛
مرحله سوم نیز به توزیع زمینهای کشاورزی تخصیص مییابد.
مرحله سوم مهمترین و سوالبرانگیزترین بخش این ماجرا خواهد بود. از همین حالا نگرانیهای بسیاری در مورد اینکه چه کسانی قرار است از این کانال آبی استفاده ببرند، به وجود آمده است. ساکنان بومی مناطق شمال کشور با توجه به پیشینهی تاریخی کوچدادن قبایل جنوبی به شمال افغانستان و توزیع سرزمینهای حاصلخیز مردم آن ساحات به اقوام مشخص، با نگرانی این قضیه را دنبال میکنند. یکی از گمانههایی که بهشدت تقویتشده و احتمال انجام آن بسیار بالا است، انتقال هزاران خانوادهی اعضای گروه طالبان پاکستان برای اسکان در مناطق شمال افغانستان است. عجلهی گروه طالبان برای انجام این کار و تأمین هزینههای سرسامآور آن با توجه به تحریمهای جهانی، شایبه کمک پاکستان به این موضوع را کاملاً تقویت میکند. گروه طالبان با این کار خود دو هدف عمده را در نظر دارند، نخست اینکه جنگجویان گروه افراطی «تیتیپی» را از مرزهای افغانستان و پاکستان دور نگهداشته و با توزیع سرزمینهای حاصلخیز به آنها، مشکل خود با پاکستان را حل کنند. دوم اینکه با حضور گستردهی ناقلین به شمال افغانستان سلطهی قومی خود بر کشور را تضمین و کشورهای همسایهی شمالی را در معرض تهدیدهای تروریستی بیشتری قرار دهند. از همین حالا این موضوع حتی کشورهای همسایه را نیز نگران کرده است. تا جایی که چندی قبل اوزبیکستان برق ارسالی خود به افغانستان را قطع کرد و گروه طالبان را زیر فشار قرار داد. بعد از رایزنیهای بسیار گروه طالبان با اوزبیکستان، ظاهراً این مشکل حل شده است اما وزارت خارجه اوزبیکستان بارها نگرانی خود را در این مورد بیان کرده است. به نظر میرسد که هشدارهای پیاپی کشورهای آسیای میانه مبنی بر تقویت گروههای تروریستی در افغانستان بیارتباط با همین موضوع نباشد.
با توجه به این موارد، احداث کانال قوشتپه که میتوانست خبر خوبی برای مردم افغانستان و بهخصوص باشندگان شمال کشور باشد، اکنون به یکی از نگرانیهای جدی مردم آن دیار تبدیلشده است. هرچه باشد، به گواه تاریخ، دولتهای مرکزی افغانستان همواره تلاش داشتهاند که ترکیب جمعیتی مردم شمال افغانستان را با جابهجایی مردم جنوب کشور بر هم بزنند. این سیاست در همه دورههای سیاسی افغانستان بهشدت دنبال شده و در دوران حامد کرزی و اشرف غنی حتی شدت بیشتری هم گرفت. غصب زمینهای حاصلخیز شمال و اعطای آن به مردم جنوب کشور، بههیچروی نمیتواند در درازمدت به نفع مردم افغانستان باشد. این موضوع تنشهای قومی را ریشهدارتر و بهعنوان آتشی در زیر خاکستر روزی زبانه خواهد کشید.
از سوی دیگر، در میان کشورهای همسایه، افغانستان تنها با کشور ایران معاهدهی تقسیم آب دارد و دیگر با هیچ کشوری دیگری چنین قراردادی ندارد. مسئلهی آب در میان افغانستان بهعنوان کشور بالادست و کشورهای همسایه بهعنوان کشورهای پاییندست بدون وجود معاهدههای معتبر میتواند به تنش با کشورهای همسایه منتهی شود. از همین حالا مجلهی اکونومیست در مقالهای، این موضوع را بهعنوان تنش بینالمللی آینده مطرح کرده است.
احداث کانال قوشتپه اقدام خوبی است اما آنچه این موضوع را نگرانکننده میسازد، نیتی است که گروه طالبان در آغاز این پروژه در سر میپرورانند.