نویسنده: حمید اسلمی
موضوع رودخانه هیرمند و اخطار ایران به طالبان در مورد حقابهی ایران از این رودخانه این روزها سرخط اخبار منطقه شده است. از چندی به اینسو سیاستمداران ایرانی توجه خاصی بر این مسئله کرده و هر از چند گاهی موضوع حقابهی ایران از رودخانه هیرمند را پیش میکشیدند. دستگاه دیپلماسی طالبان هم در این مورد بر اجرای معاهدهی امضاشده بین دولتهای سابق افغانستان و ایران در سال ۱۳۵۱ خورشیدی تحویل آب به ایران طبق این معاهده تأکید داشته است. در مورد این مسئله چند نکته را باید در نظر داشت:
۱- میلیونها سال قبل از امروز و از زمانی که انسانی در افغانستان زندگی نمیکرده است، رودخانه هیرمند از کوههای مرکزی افغانستان سرچشمه گرفته و به دریاچهی هامون و در مرز فعلی بین افغانستان و ایران میریخته است. از اینرو انتخاب طبیعت این بوده است که بدون در نظرداشت هیچ موضوع دیگری، سخاوتمند بوده به دنبال هیچ بهانهای برای دریغ کردن مایهی حیات برای مصرفکنندگانش نباشد. اما از زمانی که مسائل ملت-دولت و مرزبندیهای جغرافیایی نوین به وجود آمده است، این موضوع به فراموشی سپردهشده و انسانها تمام تلاششان را بر این نکته متمرکز کردهاند تا ورای انتخاب طبیعی رودخانهها، از آن استفاده اعظمی نمایند. این موضوع تنها به هیرمند مرتبط نمیشود، کشورهای زیادی در دنیا درگیر مسائل مربوط به رودخانههای بینالمللی و تعیین حدود مصرفی آبهای رودخانهها هستند. جنجال بین کشورهای ترکیه، سوریه و عراق در مورد رود دجله و فرات، خط و نشان کشیدن مصر، سودان و اتیوپی بر سر رودخانه نیل و دعوا بر سر رود اردن بین اسراییل و همسایگانش از موارد مشخص این مشکلات است. به همین دلیل تا یک ساز و کار مشخص و معاهدهی دوجانبهی اساسی در این مورد وجود نداشته باشد، مسئلهی آب به آتش زیر خاکستر میماند که روزی شعلهور شده و منطقه را به آتش خواهد کشید. این موضوع وقتی حساستر میشود که تغییرات اقلیمی باعث خشکسالی در منطقه شده و نیاز به آب آمودریا را در این کشورها چندین برابر افزایش داده است.
۲- افغانستان رودخانههای زیادی دارد که سالها است در سکوت کامل به کشورهای همسایهاش میریزد. اگر از نظر حجم موضوع بررسی شود، سهم ایران از آبهای افغانستان نسبت به کشورهای همسایه بسیار کم و ناچیز است. مثلاً مقدار آبی که از آمودریا سالانه حدود ۲۲ میلیارد مترمکعب و آبی که از دریای کابل به پاکستان میریزد، حدود ۲۰ میلیارد مترمکعب در سال است. اما در قراردادی که بین ایران و افغانستان در مورد حقابهی هیرمند امضاشده است، افغانستان در سال عادی باید سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب آب به دریاچهی مرزی هامون تحویل دهد. با یک حساب سرانگشتی متوجه میشویم که این مقدار آب یکچهلم مقدار آبی است که سالانه به کشورهای شمالی و جنوبی افغانستان سرازیر میشود. از سوی دیگر یکسوم دریاچهی هامون متعلق به افغانستان است و سرازیرشدن آب هیرمند به این دریاچه برای خود افغانستان هم منافع بسیاری دارد. حالآنکه رودخانه کابل به سند و به دنبال آن به اقیانوس هند و آمودریا در نهایت جذب کشتزارهای پنبه اوزبیکستان و باقیمانده آن به دریاچهی در حال احتضار آرال میریزد. با توجه به این موضوع، میتوان حدس زد که موضوع آب رودخانه هیرمند چیزی فراتر از یک قرارداد ساده تقسیم آب بین دو کشور است. گویا دستهایی وجود دارد که عمداً نمیخواهند این مسئله خاتمه یابد.
۳- در میان کشورهای همسایه، تنها ایران است که با افغانستان در مورد استفادهی مشترک از رودخانههای مرزی خود قرارداد رسمی دارد. افغانستان با هیچ کشور دیگری چنین قراردادی را نبسته است. با اینحساب میتوان حدس زد که در سالهای آینده این موضوع سیاست خارجی کشور را کاملا تحت تأثیر قرار خواهد داد. مذاکره در این مورد و تفاهم با کشورهای همسایه با توجه به نبود حکومت قوی در افغانستان و بیتوجهی حاکمان کشور به منافع ملی، برای افغانستان بسیار دشوار و سخت خواهد بود. حتی احتمال اینکه این موضوع به یک کشمکش و نزاع بینالمللی تبدیل شود وجود دارد. کشورهای ترکمنستان و اوزبیکستان در سالهای گذشته نهایت استفاده را از جنگهای داخلی و ویرانی افغانستان بردهاند و هیچ مانعی برای استفاده حداکثری آنها از آمودریا وجود نداشته است. جغرافیای خشک و بیابانی این دو کشور آنها را کاملا وابسته به آمودریا ساخته است و این رودخانه شریان اصلی زندگی و کشاورزی در این دو کشور بهحساب میآید. بدون شک این دو کشور با حساسیت کامل موضوع دعوای حقوقی بین ایران و افغانستان در مورد حقابهی هیرمند را دنبال کرده و با نگرانی مترصد اوضاع هستند. وقتی دربارهی آب رودخانهای که برای استفاده از آن معاهده رسمی وجود دارد کار به تهدید و ارعاب بکشد، بدون شک نزاع بر سر سهمیهی آب رودخانههایی که در مورد آن معاهده رسمی وجود ندارد، بیشتر خواهد بود.
۴- خشکسالیهای پیدرپی اخیر یکی از عوامل اصلی کمشدن آب رودخانه هیرمند است. این موضوع را مقامات دو کشور ایران و افغانستان بهخوبی میدانند. بخش اعظم دریاچهی هامون سالها است که عملاً خشکشده و به بیابان تبدیلشده است. حالا سؤالی پیش میآید، باوجودی که از معاهده تقسیم آب بین ایران و افغانستان بیش از نیمقرن میگذرد، چرا این موضوع بهیکباره در این روزها به سرخط اخبار رسانههای دو کشور تبدیلشده است؟
واقعیت این است که نمیتوان منکر مصارف داخلی مطرحشدن این مسئله از سوی دولت ایران شد. بر همه واضح است که اخیراً اعتراضات بسیاری در استان سیستان و بلوچستان ایران صورت گرفته و نقش کسانی چون مولوی عبدالحمید بهعنوان رهبر اهل سنت بلوچستان ایران، در زندهبودن این اعتراضات پررنگ بوده است. مولوی عبدالحمید از طرفداران پر و پاقرص طالبان در افغانستان بوده و از تسلط این گروه بر افغانستان با شادی بسیار استقبال کرده است. حالا با پررنگشدن مسئلهی آب هیرمند توپ در میدان عبدالحمید و طرفدارانش است. مولوی عبدالحمید باید میان منافع ملی مردم ایران بهعنوان کشور زادگاهش و حمایت از طالبان بهعنوان گروه همفکر و همعقیدهاش یکی را انتخاب کند. مولوی عبدالحمید نمیتواند در این زمینه سکوت کند، از یکسو او دوست دارد که از خود چهرهی وطنپرست و دلسوز برای مردم ایران ترسیم کند و از سوی دیگر، داعیهی رهبری مذهبی اهل سنت ایران را هم دارد. حالا دیگر فرصتی برای او نمانده است که بر روی تیغ راه برود و از هردو مسئله به نحو احسن به نفع خودش استفاده کند. موضعگیری او در این زمینه باعث وجه او بدون شک به چالش کشیده و طرفدارانش را دچار ریزش خواهد کرد. مشخص است که موضوع آب هیرمند در این برههی از زمان فرصت مناسبی برای دولت ایران مهیا کرده است تا با استفاده از این موضوع، بخشی از مشکلات عمدهی داخلی خود را حلوفصل کند.
مسئلهی آب رودخانه هیرمند جدا از مسائل طبیعی و زیستمحیطیاش، کاربرد وسیعی در پیشبرد سیاستهای دیگر ایران و افغانستان نیز دارد. چنانچه اشرفغنی هم تلاش بسیاری کرد تا از این موضوع برای ترمیم وجه سیاسی خود در افغانستان استفاده کند. اگر چند طالبان در این زمینه با احتیاط رفتار کرده و در محافل رسمی بر پایبند بودن خود بر معاهدهی امضاشده بین ایران و افغانستان تاکید دارند، اما طرفداران این گروه تلاش زیادی میکنند تا از طالبان قهرمانسازی کرده و آنها را مدافع اصلی مردم افغانستان قلمداد کنند.