ما چند نزاع و معضل اساسی داریم که نظام ریاستی متمرکز چه به شیوهی طالبانی آن و چه به شیوهی غیرطالبانی آن این نزاع و معضلها را رفع نمیکند، بلکه بیشتر میکند. نظام ریاستی متمرکز که در راس آن امیرالمومنین طالبان باشد یا کسی بهنام رییسجمهور باشد، در واقع موجب تجدید و تکرار این نزاع و معضلها در افغانستان میشود. در نظامیکه این نزاع و معضلها قابل رفع است نظام سیاسی پارلمانی و حکومتداری فدرال است.
۱- نزاع حاکمیت: تصور ما از حاکمیت هنوز سنتی است؛ یعنی برتری یک قوم بر اقوام دیگر. درحالیکه برداشت مدرن از حاکمیت، ایجاد فرصتهای برابر شهروندی، ارایهی خدمات اجتماعی همگانی، تامین امنیت و عدالت و دفاع از کلیت کشور است. اما دعوای ما این استکه حاکمیت حق کدام قوم است. تعدادی از سران پشتون حاکمیت را به حیثیت قومی تبدیل کردهاند و تمام نیرو و انرژی قوم پشتون را درگیر سلیقهی خود کردهاند که متوجه باشید حاکمیت از دست قوم پشتون نرود. امنیت، آسایش، تحصیل و… جامعهی پشتون و دیگر اقوام را قربانی سلیقه و منفعت شخصی خود کردهاند. در حکومتداری فدرال نزاع حاکمیت رفع میشود؛ زیرا با ایجاد چند ایالت، دیگر مهم نیستکه رییس حکومت چه کسی و از کدام قوم باشد. قدرت در ایالتهای فدرال توزیع میشود. مشارکت آرای مردم در توزیع قدرت تاثیرگذار است و مردم به شکوفایی ایالت خود توجه میکنند.
۲- نزاع زبان: در نظام ریاستی متمرکز طالبانی و غیرطالبانی، حکومتها تا اینکه به زبانها توجه کنند، درگیری و نزاع بین زبانها ایجاد میکنند. به زبان مردم مداخله میکنند. علیهِ زبان فارسی توطیه میکنند که زبان فارسی زبان بیگانه است. زبانِ لوحها را تغییر میدهند. و… این نزاعهای زبانی و فرهنگی موجب میشوند که از امکانهای زبانی و فرهنگی کشور استفادهی درست و مناسب صورت نگیرد. در فدرال حداقل کشور سه زبان اول در ایالتهای فدرال خواهد داشتکه زبان فارسی، پشتو و اوزبیکی میباشد. بنابراین نزاع کدام زبان، زبان ملی است و کدام بیگانه، رفع میشود.
۳- نزاع تیکهداری قومی: حضور و وجود تیکهداران قومی به نظام ریاستی متمرکز وابسته است. زیرا نظام ریاستی متمرکز و قدرت قومی در ارگ، تیکهداران قومی را به وجود میآورد تا برای تدوام خود با آنها معامله کند. قدرت در فدرال به صورت گسترده در کشور و در ایالتهای فدرال توزیع میشود که نیاز به فرهنگ تیکهداری قومی نمیماند. تیکهداری قومی و نظام ریاستی متمرکز، سر و دم یکدیگر اند. تیکهداری قومی را سرانِ در قدرت قوم پشتون در بین اقوام غیر پشتون ایجاد میکنند تا از تیکهداران افراد اقوام غیر پشتون در خدمت پشتونیزم استخدام کنند. سرور دانش در حکومت کرزی که وزیر عدلیه بود مصطلحات ملی را به پشتو تصویب کرد و امرالله صالح که معاون اول استخدام میشد، گفت جمعیتیتوپ و… پایان یافته و فقط افغانتوپ باقی مانده است. تنها این دو فرد نبودند که مستخدم فاشیسم بودند، خیلی از تیکهداران اقوام تاجیک، هزاره و اوزبیک باهم برای استخدام و خدمت به پشتونیزم رقابت میکردند تا توسط سران قوم پشتون به خدمت گماشته شوند.
۴- فساد انتخابات و فروپاشی نظام: اگرچه انتخابات در عقیده و رفتار طالبان جایی ندارد، اما انتخابات اصل سیاسی در جهان است و حکومتها بایستی بر اساس انتخابات رویکار آیند. انتخابات در نظامهای ریاستی متمرکز پیشین در افغانستان تا برای کشور، گسترش و رواج دموکراسی در پی داشته باشد؛ معضل و بنبستی برای دموکراسی بوده است. زیرا حاکمیت در نظام ریاستی متمرکز معمولا از انتخابات سوء استفاده کرده است. این سوء استفادهی حاکمیت از انتخابات و تبدیل دموکراسی و انتخابات به فساد، موجب شده استکه هر چند سال بعد، نظام سیاسی از هم بپاشد. دردناک این استکه سران قومی پشتون طبق منفعت قومی و شخصی، پس از فروپاشی هر بار نظام، بار دیگر نظام ریاستی متمرکزِ ناکام را تکرار میکنند و از نظام ریاستی متمرکز سوء استفاده میکنند و ملت و منافع ملی را قربانی منفعت شخصی و قومی خود میکنند. مثلا بعد از نظام تکقومی غنی، نظام ریاستی مطلقاختیار ملا هبتالله را رویکار آوردند. در فدرال از فساد در انتخابات و از فروپاشی نظام جلوگیری صورت میگیرد، زیرا بحث منفعت و سلیقه یک شخص و یک قوم مطرح نیست، بحث منافع ملی، مردم و اقوام افغانستان مطرح است.
۵- فساد اداری و قضایی: فساد اداری و قضایی در کشور زادهی نظام ریاستی متمرکز است. زیرا یک فرد از ارگ بهعنوان رییسجمهور یا از قندهار بهعنوان امیرالمومنین در تقرر افراد در ادارات و چگونهگی سیستم قضایی دخالت میکند. این دخالت باعث میشود سیستم اداری و قضایی دچار فساد شود. در فدرال، هر فدرال سیستم اداری و خدمات اجتماعی و سیستم قضایی خود را دارد که یک فرد از سیستم قضایی و اداری سوء استفاده نمیتواند.
۶- مشکل امنیتی: مشکل امنیت در افغانستان نتیجهی نظام ریاستی متمرکز است. زیرا نظام متمرکز با امنیت گزینشی برخورد میکند و از امنیت برای بقای حاکمیت قومی و تکنفره سوء استفاده میکند. مثلا گفته میشود ملا هبتالله امیرالمومنین طالبان برای سلطه و قدرت فردی و قومیش درحال ساختن لشکر و سپاهی ویژه به خود است. در فدرال، یک فرد نمیتواند از درون ارگ یا از قندهار از امنیت به نفع خود سوء استفاده کند. هر ایالت اصول امنیتی خود را دارد و هر ایالت مکلف به تامین امنیت داخلی خود است. بحث امنیت در مناسبات داخلی به بحث بومی و محلی تبدیل میشود که در این صورت، خوبتر میشود امنیت را برقرار نگه داشت.
۷- تجمع بیش از حد انسانی در پایتخت: در نظام ریاستی متمرکز کار و اقتصاد بیشتر متمرکز به پایتخت است. بنابراین همه به پایتخت رجوع میکنند و سرازیر میشوند. در فدرال هر ایالت، مرکز و پایتخت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را دارد. بنابراین مردم نیاز نمیبینند که حتما به پایتخت کشور سرازیر شوند. از تجمع انسانی در پایتخت جلوگیری صورت میگیرد و همزمان پایتخت کشور و مرکز ایالتهای فدرال به مراکز تجارت، فرهنگ و اقتصاد تبدیل میشوند.