نویسنده: حمید اسلمی
در میان فرماندهان نظامی و افراد دخیل در جنگهای داخلی که هماکنون در زیر سایهی حاکمیت طالبان فعالیت میکنند، دو تن کموبیش شباهتهایی باهم دارند. باوجودی که یکی از آنها تازهکار و جوان و دیگری از کهنهکاران میدانهای جنگ افغانستان است، اما هردو تا حدود زیادی سابقهی فعالیت مشترک داشته و هردو از ابزارهای یکسان برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
این دو نفر یکی عبدالحمید خراسانی و دیگری گلبدین حکمتیار است. شاید مقایسه این دو در تمامی زوایای زندگی و فعالیتهای حزبی و سیاسی چندان منصفانه نباشد اما شیوههای رسیدن به هدف هردو تقریباً یکسان است.
گلبدین حکمتیار در زمان جنگ با روسها با داعیهی اسلامخواهی و مبارزه با هجوم کمونیستها به کشور، توانست که اکثر کمکهای مالی کشورهای غربی و کشورهای ثروتمند غربی را به خود جلب کند و حزب و طرفدارانش را با تجهیزات کامل مجهز کند. او در آغاز آدم قدرتمندی بود که هم در میان همتباران خودش و هم در میان برخی از اقوام دیگر نفوذ پیداکرده بود. باوجودی که حکمتیار تحصیلات خود را بهصورت نیمهتمام رها کرده و آموزش دانشگاهی ندارد، اما او را «انجینیر حکمتیار» لقب میدادند. از همه جالبتر اینکه با توجه به سابقهی فعالیتهای حزبی او، حکمتیار اصلاً فرصت رفتن به مدرسه دینی را نداشته است اما باکمال شگفتی تلاش بسیاری میکند تا خود را متخصص امور دینی و خصوصاً مفسر قرآن معرفی کند. او تفسیر قرآن هم نوشته است و گاهوبیگاه دست بهنقد متون دینی و مذهبی هم میزند.
حکمتیار در زندگی سیاسی خود از شعارهای دینی برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده بسیاری برده است. در کنار این موضوع و در فرصتهایی که برایش آمده است، با وقاحت تمام شعار حذف اقوام از ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان داده و چهرهی فاشیست و قومگرای خود را بر همه آشکار کرده است. بسته به شرایط و اینکه از چه ابزاری برای موجسواری مناسبتر است، او در فرصتهای گوناگون از این دو ابزار مخرب کمال استفاده را برای نشاندن بذر نفرت در میان مردم و ثمرگرفتن از آن برای اهداف خویش کرده است. اما باوجود این، حکمتیار از ناکامترین سیاستمداران کشور است و حسرت کسب دوباره جایگاه ممتاز دههی شصت خورشیدی در سیاست افغانستان را دارد. اما ستارهی بخت او هماره رو به افول بوده است و فعلاً تا رسیدن به جایگاه قبلی خود فاصلهی زیادی دارد.
عبدالحمید خراسانی هم کمابیش پا جاپای آقای حکمتیار گذاشته است. او در حکومت قبلی از خود چهرهی ناسیونالیست به نمایش گذاشته و با انتخاب لقب خراسانی دست به آتشزدن پرچم حکومت مرکزی میزد. خراسانی همواره تحت تعقیب حکومت بود و اتهامهای سنگینی چون قتل، دزدی و آدمربایی و ارعاب مردم در پرونده او درج است. با تسلط طالبان بر افغانستان، خراسانی بهیکباره نقاب دیگری بر چهره کشیده و اینبار با ابزار دین و شعایر دینی درصدد یافتن جایگاهی در حکومت طالبان برآمده است. طالبان تا زمانی که پنجشیر ناآرام بود، از او بهعنوان ابزار سرکوب مردمش استفادهها کرد. خراسانی چون از پنجشیر بود و منطقه را خوب میشناخت، از دلوجان برای طالبان فداکاری کرد تا اعتماد افراد بالارتبهی طالبان را جلب کند. اما مشخص بود که او با توجه به سابقهای که دارد، همواره بهعنوان عامل مشکوک و بیگانه در درون حکومت طالبان شناخته خواهد شد.
اینک او در جایگاه فرماندار شهرستان احمدآباد پکتیا در توییتر به سیم آخر زده و با استفاده از ادبیات افراد چرسی و بنگی، خود را خمار جنگ معرفی کرده است. او با استفاده از ادبیات سخیفی که برخی از عربهای افراطی برای تحقیر ایرانیان و فارسیزبانان به کار میبرند، در صدد نشاندادن خود بهعنوان یک فرد مذهبی و بهشدت دیندار برآمده است. با وجودی که او هرگز تحصیلات دینی نداشته است، اما سعی بسیاری می کند تا از همانند دیگر طرفداران طالبان از ادبیات دینی استفاده کرده و خود را آدم متشرع و دیندار نشان دهد. اما گویا تلاش او برای به دستآوردن تایید سران طالبان اینبار نیز ناکام مانده و بلکه نتیجهی عکس هم داده است.
عبدالحمید خراسانی نمونهی کاملی از یک فرد عقدهای و همهچیز باخته است که برای بالاکشیدن خود و نجات از غرقشدن به هر چیزی چنگ میزند. خراسانی برای جلبتوجه خودش را «ناصر بدری» نامیده است و همواره با چاپلوسی و موزهپاکی تمام از حقانیها نام میبرد تا موردعنایت آنها قرار گیرد. ازآنجاکه این حربهاش کارگر نیفتاده، اینبار با بهپیشکشیدن شعایر فرقهای و نشخوار رجزخوانیهای داعشیان روی آورده است. اما مشکل اینجا است که استعداد و توانایی او در حد همان چاقوکشی و دزدی و عربدهکشی است. برکناری او از فرمانداری شهرستان احمدآباد پکتیا به خاطر شعارهای کودکانه او در توییتر این مدعا را اثبات میکند.
خراسانی در میان مردم خود به تمام معنی منفور است. همه شاهد بودند که او برای کسب اعتبار پیش طالبان به هر خیانتی دستزده است؛ مردمش را تحقیر کرده و برای خوشخدمتی به طالبان از هیچ جنایتی علیه هم تبارانش دریغ نکرده است. عبدالحمید خراسانی دوران استفادهاش پایانیافته است و بعید نیست که او هم مانند مجیبالرحمن انصاری که بعد از پشتیبانی تمامقد از طالبان تاریخمصرف خود را به اتمام رسانید، در یک حادثهی از پیش طراحیشده از میان برداشته شود.