نویسنده: حمید اسلمی
مولوی عبدالکبیر از مقامات بلندرتبهی طالبان است که جدیداً بهجای ملا حسن آخوند به مقام ریاست وزرای کابینهی طالبان انتصاب شده است. این قومندان قبلی طالبان که به خاطر عملکردش در کشتار مردم افغانستان در فهرست تحریمهای سازمان ملل هم قرار دارد، از سوی طالبان بهعنوان یک فرد شایسته، صالح و خداجو معرفی میشود که عمرش را در جهاد و تحصیل علوم دینی صرف کرده است. به همین دلیل دستگاه تبلیغاتی طالبان او را شخص امین و راستگویی میدانند که مسلمانان و خصوصاً مردم افغانستان نباید در درست بودن سخنان او ذرهای هم شک کنند. زیر سوالبردن ادعاهای او در حکومت طالبان به معنی تشکیک در امور دینی و مقابله با گروه طالبان بهعنوان یک حکومت اصیل اسلامی با پشتوانهی دینی و الهی است.
مولوی عبدالکبیر در سخنرانی اخیر خود در ارگ کابل بر همهشمول بودن حکومت طالبان تأکید کرده و دلیل آن را هم حضور عبدالسلام حنفی از قوم اوزبیک و آقای عزیزی و آقای فطرت به نمایندگی از تاجیکتباران در میان وزرای طالبان دانست. اگر مولوی بدون آوردن دلیل چنین سخنی میگفت، دیگر نیازی به توضیح بیشتری نبود و همه میدانستند که این سخنان هیچ ارزشی ندارد. اما رییسالوزرای طالبان برای سخنان خود متوسل به دلیل شده و خواسته است تا گفتارش را با استدلال ثابت کرده و بهنحوی مستدل بودن سخنانش را به رخ بکشد. شاید برای طرفداران طالبان حضور این دو نمونه در کابینهی طالبان استدلال درستی برای همهشمول بودن حکومت طالبان باشد، اما برای هیچ انسان منصفی این استدلال خام و مغالطهی آشکار قابلقبول نخواهد بود. چرا این استدلال نادرست و غیرقابلقبول است؟ جواب را میشود در علم منطق جستجو کرد.
در علم منطق مغالطه به استدلالهایی گفته میشود که بر پایهی مقدمههای نادرست بناشده و گوینده تلاش دارد تا با مقدمات ظاهراً موجه، نتیجهگیری مطلوب خود را به مخاطبان و شنوندگان خود منتقل کند. عبدالکبیر در این استدلال خود بهصورت آشکارا از این روش استفاده کرده و در صدد قبولاندن ادعای خود با استفاده از این شیوهی غیرمنطقی برآمده است.
استدلال ملا عبدالکبیر در منطق بهعنوان «مغالطهی تعمیم ناروا» نامیده میشود. در این روش مغالطه، گوینده تلاش میکند تا با استقرای ناقص یا اشاره به چند مورد محدود، حکم کلی صادر کند. بهطور مثال شخصی وارد شهری میشود و اتفاقاً چند تن را میبیند که لباس سفید پوشیدهاند. او از دیدن آن چند تن به این نتیجه میرسد که تمامی مردم این شهر لباس سفید میپوشند.
ملا عبدالکبیر دقیقاً با همین شیوهی مغالطهآمیز با اشاره به حضور چند تن محدود از اقوام اوزبیک و تاجیک این نتیجه را بر دیگران بقبولاند که حکومت طالبان یک حکومت همهشمول است. اگر نه با دقت در امر متوجه میشویم که حضور یکی دو مورد از افراد دیگر اقوام بهعنوان نمونه بههیچعنوان به معنی همهشمول بودن یک حکومت نیست. بر هیچکسی پوشیده نیست که هرم قدرت در حکومت طالبان چگونه شکلگرفته و بدنه و پایههای اصلی این حکومت بر چه تفکری بناشده است. وضعیت بهگونهای است که بودونبود ملا حنفی و ملا فطرت و عزیزی هیچگونه تفاوتی برای مردم ندارد. مردم بهخوبی میدانند که آن چند تن هیچ تأثیری در سیاستهای طالبان حتی در امور کوچک و محلی هم ندارد. تمامی قدرت در بدنهی حکومت طالبان منحصر به قوم خاص است و رقابت زیادی بین دو جناح حقانی و طالبان قندهاری برای حذف همدیگر جریان دارد. از سوی دیگر، همهشمولی حکومت به معنی گماشتن دو سه تن افراد حرفشنو و مرعوب در یک کابینه نیست، بلکه همهشمول بودن به معنی شرکت تمامی مردم در تعیین سرنوشت خویش و اطمینان از این موضوع است، ولو اینکه در ظاهر هیچیک از افراد آن قوم در رأس قدرت حضور نداشته باشند.
این ادعاها از زاویه دیگری هم میتواند مورد توجه قرار گیرد. سخنان رییسالوزرای طالبان در این مورد از دو حالت خارج نیست:
- او میداند که حکومت طالبان همهشمول نیست و از اینرو برای فریب مردم آگاهانه در این مورد دروغ میگوید. در این صورت تکلیف آدم دروغگو در شریعت اسلامی و اخلاق عرفی معلوم است. با مراجعه به قران متوجه میشویم که خداوند متعال چه رویکردی نسبت به دروغگویان دارد و در مورد «قومالکاذبین» چه فرمایشی دارد. در این صورت مدعای طالبان در مورد صداقت و ایمان این شخصیتشان کاملا باطل و نادرست است؛
- ملا عبدالکبیر واقعاً این دو مورد را به معنی همهشمول بودن حکومت طالبان میداند. درصورتیکه فرض دوم درست باشد، باید به عقل این آدم شک کرد چون هر شهروندی بهخوبی میداند که حضور آن چند تن در کابینهی طالبان بههیچعنوان نمیتواند چنین منظوری را برساند. اما چطور رییسالوزرای طالبان توانایی درک این موضوع را ندارد؟
موضوع عجیبتر اینکه سران طالبان در مورد تقسیم قدرت و ادعای خود مبنی بر همهشمول بودن کابینهیشان هیچ اشارهای به گروه قومی هزارهها در افغانستان نمیکنند. گویا هیچ گروهی قومیای به این نام وجود ندارد.
هم خود طالبان، هم مردم افغانستان و هم کشورهای جهان میدانند که طالبان برای کسب مشروعیت جهانی خود به نیرنگ و خدعهی زیادی متوسل شده و برای اثبات این مدعای کذب خود از هر وسیلهای استفاده خواهند کرد. اما این دستوپازدنهای بیفایده تا هنوز هیچ سودی برای این گروه نداشته و بعید است که در آینده نیز بتواند مؤثر واقع شود.